نیروهای امنیتی کشور با تحمل تمام‎فشارها و سختی‎ها، به‌‎صورت شبانه روزی، برای نگهداری از تمام نقاط کشور و حفظ امنیت و آرامش شهروندان و مردم، مصروف خدمت به جامعه و کشور هستند که سالانه صدها بلکه هزاران نفر جان خویش را فدای این این مرز و بوم و مردمش می‌نمایند. اما آنچه ادامه‎دهندگان این شهدا […]

نیروهای امنیتی کشور با تحمل تمام‎فشارها و سختی‎ها، به‌‎صورت شبانه روزی، برای نگهداری از تمام نقاط کشور و حفظ امنیت و آرامش شهروندان و مردم، مصروف خدمت به جامعه و کشور هستند که سالانه صدها بلکه هزاران نفر جان خویش را فدای این این مرز و بوم و مردمش می‌نمایند.

اما آنچه ادامه‎دهندگان این شهدا و قربانیان را به شک و تردید می‎اندازند، سرنوشت خانمان‌سوز خانواده‌های این شهدا است که پس از آن‎ها به گرفتار مصیبت‎ها و بی‎توجهی‎ها شده اند.

برای پیگیری این مورد، سراغ بانوی را گرفتم که یگانه فرزندش، جان خویش در راه وطن فدا نموده و بعد از آن خانواده‎اش با مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم می‌نماید.

دست‎های لرزان و گیسوهای سفیدش، نشانه‎ای از سن بالای این بانو است که خود را حبیبه می‎خواند، اما سرفه‌های پی در پی‌اش که شروع می‎شود دل انسان را به لرزه می‌اندازد.

چین و چروک‎های صورت و چشمان کم‌سوی بانو حبیبه، گویای درد و رنج‎های هفتاد سال عمرش است که در نگاه اول می‎توان درک کرد و فهمید.

حبیبه مادر سربازی است‎ که  سی سال پیش فرزندش را در جنگ از دست داد و بعد از آن همسرش او را با تمام نداشتن‌ها و غم‌های زندگی تنها گذاشت و در اثر سکته قلبی جان را به جانان سپرد و تمام مشکلات زندگی را به عهده حبیبه گذاشت که تا به امروز با انواع‌ مشکلات دست و پنجه نرم ‎می‌نماید.

حدود سه دهه از شهادت فرزند حبیبه می‌گذرد و همانند او هنوز بسیاری از خانواده‌های شهدا، در شرایط نا مناسبی زندگی می‌کنند.

حبیبه بیست سال هست که سرپرستی خانواده‎ای هشت نفره را به عهده دارد که در این مدت، مشکلات قلبی و درد‌های زندگی از او پیر زنی دردمند ساخته است که در حال حاضر تنها پسرش او را یاری می‎نماید.

او می‌گوید: “معاشی که از سوی اداره‌ی شهدا و معلولین می‎گیرد کمک می‌کند تا گرسنه نمانیم و آن معاش را صرف ضروت‎های اولیه زندگی مانند غذا و دوا می‌نماییم”.

اما طبق که به نظر می‌رسد تنها حبیبه نیست که زندگی پر دردی دارد.

همین‌که از پله‎های اداره‎ی شهدا و معلولین بالا می‌رفتم، چشمم به زنی افتاد که باشنده‌ی ولسوالی کهسان هرات بود.

او بیش از ده سال هست که شوهرش شهید شده و زندگی‌اش را با کارکردن در خانه‌های دیگران سپری می‌نماید.

او دوری راه و مشقت‌های زندگی‎اش را این‌گونه  روایت می‌کند “سه و یا بیشتر از سه سال است که دولت پول شوهرم را نداده است و می‎گوید که پول تمام شده است، من از روی اجبار خانه‎ها را تمیز می‎کنم و خمیر پخته می‌نمایم تا زندگی خویش را پیش ببرم”

در همین حال مسؤلان اداره‌ی شهدا و معلولین می‌گوید این اداره  نمی‌تواند در عین زمان معاش تمام خانواده‌های شهدا را پرداخت نمایند.
عبدالقیوم افغان رئیس این اداره  می‎گوید: “دست‌کم ۳۵۰ خانواده‌ی شهدا از سال‌های ۹۲، ۹۳، ۹۴ مقروض باقی مانده‌اند”.

او می‎گوید برای سهولت در دریافت معاش، سعی کردیم تا شهر و ولسوالی‌ها را دسته‌بندی کنیم، به گفته وی “معاش هیچ خانواده‌ای نمی‌سوزد و معاش که تثبیت شد، او بالای دولت دین است و دولت پرداخت می‎نماید”.

در حال حاضر ۹۴۰ مورد شهدای نظامی و ۱۱۱۳ مورد شهدای ملکی ثبت اداره‌ی شهدا و معلولین هست.

هم‎چنان ۳۸۰۰ مورد هم معلولان هستند.

این در حالی‌است که قرار هست در سال آینده به شمول بازنشسته‎گان و منابع بشری، خانواده‌های شهدا و معلولان نیز ثبت دیتابس کامپیوتری شوند.

نسخه صوتی گزارش را در ذیل شنوا باشید

دسته بندی: اجتماعی, سیاسی, ویژه برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

مطلب قبل و بعد

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد