محمد هادی ابراهیمی، روزنامهنگار کتاب (بیم موج) مجموعه مقالاتی از محمد محق، پژوهشگر نامدار افغانستان در حوزهی اسلام است. در این مجموعه مقالات نویسنده به موضوعاتی همچون کالبدشکافی جهاد، تکفیرگری و ریشههای آن، تروریسم، نخبهکشی در افغانستان، بنیادگرایی، افراطگرایی دینی، ردّ پای افراطیت در نظام آموزشی افغانستان و همینطور حدیث ناقصالعقل بودن زنان میپردازد. همینطور […]
محمد هادی ابراهیمی، روزنامهنگار
کتاب (بیم موج) مجموعه مقالاتی از محمد محق، پژوهشگر نامدار افغانستان در حوزهی اسلام است. در این مجموعه مقالات نویسنده به موضوعاتی همچون کالبدشکافی جهاد، تکفیرگری و ریشههای آن، تروریسم، نخبهکشی در افغانستان، بنیادگرایی، افراطگرایی دینی، ردّ پای افراطیت در نظام آموزشی افغانستان و همینطور حدیث ناقصالعقل بودن زنان میپردازد. همینطور نویسندهی کتاب، اسم کتاب را از این بیت حافظ که میگوید: (شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل) وام گرفته است. مراد نویسنده از این وامگرفتن، تشبیه وضعیت کشورهایی چون افغانستان، به شب تاریک و درگیر بودن با موج تاریک است. به باور نویسنده اکنون جهان و به ویژه کشورهای اسلامی، با پدیدهی افراطگرایی دینی مواجه هستند؛ پدیدهای که معلوم نیست رو به خاموشی میرود یا به سمت خروشان شدن بیشتر. در این قسمت تلاش شده است تا چکیدهای از یکی از مقالات این مجموعه، ارایه شود.
یکی از مقالاتی که در این مجموعه جای گرفته است، مقالهای تحت عنوان (تروریسم و دفاع از عقیده) است. نویسنده در این مقاله به این سوال پرداخته است که چگونه افرادی به بهانهی دفاع از عقیده به ترور و کشتن دیگران میپردازند و چگونه دین که قرار بود عامل تعالیِ اخلاقیِ انسانها باشد، ابزاری میشود برای ترور و کشتار؟ نویسنده ابتدا تلاش میکند تا نشان دهد که پدیدههای اجتماعی از جمله تروریسم، تک بعدی نیستند و عواملی چند همچون وضعیت اقتصادی، وضعیت سیاسی، ناکارآمدی دولتها، عوامل روانی و …. در این پدیده تاثیر گذار اند. اما عقیده هم به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار است و دفاع از عقیده، بهانهای میشود برای جمع شدن شهروندان کشورهای مختلف کنار همدیگر برای یک هدف مشترک.
نویسنده برای پاسخ به این سوال، چند عامل دروندینی را بر میشمارد؛ از جمله الهیات فردِ مومن. به باور نویسنده اینکه یک فرد چگونه خدایی را تصور میکند، در نوع دینداری و رفتار او تاثیرگذار است. البته که خدا واحد است، اما تصوری که از خدا در ذهن افراد تشکیل میشود متعدد است. نویسنده در قسمتی از نوشتهاش ادعا میکند که به اندازهی تعداد افراد مومن به خدا، تصور از خدا نیز وجود دارد. لذا اگر تصوری که فرد از خدا دارد، موجودی مستبد، ظالم و غیرپایبند به اخلاق و عدالت باشد، در این صورت چنین فردی در رفتار روزمرهی خود هم به سمت استبداد، ظلم و ناسازگاری با اخلاق میرود. اما اگر تصوری که فرد از خدا دارد، به عنوان موجودی عادل و موجودی که چون عادل است ظلم نمیکند و چون زیبا است، زیباییها را دوست دارد، در این صورت است که فردِ مومن به سمت عدالت و اخلاق متمایل میشود. لذا اولین چیزی که در مورد رفتار انسانها باید در نظر گرفت، نوعیت تصور آنان از خدا است.
همینطور برعلاوهی سطح الاهیاتی، نسبت بین اخلاق و شریعت نیز در این مورد تاثیرگذار است. اگر فرد مومن شریعت را بر اخلاق مقدم بدارد و عمل به ظواهر دین را بر تمام هنجارهای اخلاقی مقدم انگارد، در این صورت است که این فرد دیگر به هیچ اصلی پایبند نبوده و برای آنچه مقدس میانگارد، تمام اصول اخلاقی و عواطف انسانی را زیر پا میگذارد. به باور نویسنده اگر شریعت یک دین به گونهای تفسیر شود که همه چیز را بر وفق قواعد خشک حقوقی بسنجد و اخلاق جایگاه حاشیهای به نسبت احکام شریعت پیدا کند، این امر نیز سبب میشود تا فرد متدین، زیست خود را تنها بر اساس دغدغههای شریعتمحور و نه اخلاقمحور، سامان بدهد. به همین جهت لازم است تا فرد متدین درک کند که احکام شریعت، تنها برای اجرای خشک آنها نیست، بلکه برای آن است که این احکام به اهدافی همچون حفظ جان انسانها منتهی بشود. درکِ این نکته مانع از آن میشود که فرد مومن، برای اهداف و یا دفاع از عقیدهی خودش، دست به کشتن انسانها بزند.
پس از ریشهیابیهای درونمذهبی، نویسنده در پی آن میشود که دفاع از عقیده را به صورت منطقی تصویر سازی کند. او مدعی است که دفاع از عقیده زمانی معنی دارد که عقیده را به عنوان یک شی یا یک انسان فرض کنیم، سپس فرض کنیم که این شی مورد حمله قرار گرفته و از خود قدرت دفاع ندارد، و همینطور تصور کنیم این ما هستیم که باید از این شی دفاع کنیم. حال آنکه نویسنده نشان میدهد که نه عقیده یک شی است، و نه هم در نقش کسانی هستیم که باید از این شی دفاع کنیم. بلکه عقیده یک باور و تصویر ذهنی است، نه یک شی خارجی. لذا نمیتوان تصویری به عنوان دفاع از عقیده ساخت.
برعلاوه نویسنده نشان میدهد که عقیده از امور زیادی تاثیر میپذیرد، چه بسا که جامعه، حالات روانی، وضع اقتصادی و دنبالهروی از پدران و گذشتگان باعث تمایل یک فرد به یک عقیدهی مشخص میشود، لذا نمیتوان چنین ادعا کرد که هر عقیدهای باید تغییر ناپذیر باشد و برای این تصویر، دست به ترور و وحشت زد.
ادامه دارد…
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد