تاریخ فرهنگی، سیاسی افغانستان، به بررسی جنگ ها و ماهیت متغیر مشروعیت سیاسی در افغانستان می پردازد، از میان امپراتوی مغول در قرن شانزده تا احیای مجدد طالبان در این روزها، نویسنده ی کتاب، تلاش می کند تا نشان دهد چه چیزی مردم این کشور را، علی رغم تمام تفاوت های منطقه ای، فرهنگی و […]
تاریخ فرهنگی، سیاسی افغانستان، به بررسی جنگ ها و ماهیت متغیر مشروعیت سیاسی در افغانستان می پردازد، از میان امپراتوی مغول در قرن شانزده تا احیای مجدد طالبان در این روزها، نویسنده ی کتاب، تلاش می کند تا نشان دهد چه چیزی مردم این کشور را، علی رغم تمام تفاوت های منطقه ای، فرهنگی و سیاسی، با هم متحد یا از هم جدا کند. او با استفاده از آرای ابن خلدون، نظام های حکومتداری در افغانستان را طی قرون گذشته به بررسی می گیرد و تصویری روشن از بحران مشروعیت حاکمان افغانستان در دوره های متأخر به دست می دهد.همچنین او در این کتاب، مشکلات پیش روی حاکمان داخلی و خارجی را در برقراری نظم دراین کشور به خوبی به تصویر می کشد. هر کسی که می خواهد بر افغانستان حکم راند، باید سیاست محلی را به همان نحو که مردم محل درک می کنند در نظر بگیرد. این رویکرد شاید در نگاه اول امی بدیهی به نظر رسد، اما نیل به آن میزان مشروعیت سیاسی، چندان ساده نیست. تلاش قدرت های خارجی برای غلبه و حکم راندن بر افغانستان نشان می دهد که چرا پیروزی نظامی در این کشور، همیشه به معنای پیروزی سیاسی نیست. قصه ی غم انگیز این مقاومت موفقیت آمیز و شجاعانه ی مردم افغانستان در برابر اشغالگران، به قدری مؤثر بوده که کنترل این سرزمین برای مردم خود آن نیز ناممکن گشته است. به باور نویسنده، درس مهمی که باید از تاریخ افغانستان گرفت آن است که این کشور همیشه از چند منطقه ی بزرگ تر تشکیل شده و کمتر به شکل دولت- ملتی یکپارچه بوده است. حاکمان در دوره های مختلف تلاش می کردند نفوذ و قدرت خود را از مرکز بر این مناطق چندگانه اعمال کنند، اما کمتر به موفقیت چندانی دست می یافتند. در بسیاری از موارد، به محض خارج شدن از پایتخت، نفود و مرجعیت دولت پایان می یافت. به عقیده نویسنده، بهترین نظام سیاسی برای افغانستان نظام فدرالی است که در نتیجه ی آن ،میزان زیادی از قدرت حکومت مرکزی به مناطق مختلف واگذار خواهد شد. این امر سبب می شود که اتکا به کابل کم شده و تأکید بیشتری بر مناطق کلیدی صورت گیرد. در خصوص مدرن سازی نیز،با باور نویسنده، بیشتر باید به تغییرات اقتصادی امید داشت تا تغییرات سیاسی. بهره برداری مؤثر از ذخایر معدنی می توان ثروت قابل توجهی نصیب کشور کند و روند اثربخشی فرهنگی دنیای بیرون را سرعت بخشد. شهرنشینی نیز روند دیگری است که باید بدان توجه خاص داشت. شهرها مبنایی هستند برای شکل گیری اقتصاد پولی که در آن، قوم و وحدت قومی و منطقه ای کم رنگ و ارتباط بین اقوام بیشتر می شود. همچنین جنبش های اجتماعی و سیاسی که در شهرها شکل خواهند گرفت اثر خود را در صحنه ی اجتماع و سیاست کشور، عمیق تر از گذشته بر جای خواهند گذاشت.
توماس جفرسون بارفیلد، نویسندهی کتاب برای مدت چهل سال است که در مورد افغانستان مطالعات کتابخانهای و میدانی دارد. بارفیلد برای سالها در میان مردم افغانستان زندگی کرده است و در زمان کودتای داوودخان، در کابل بوده است.
بارفیلد میتواند در کتاب تاریخ فرهنگی سیاسی خود، با چارچوب قرار دادن نظریه، تعصب از ابنخلدون، تصیور نسبتا واضحی از ساختار اجتماعی و جامعهشناختی افغانسان ارایه کند.
از جمله نظریاتی که بارفیلد در مورد ساختار اجتماعی افغانستان مطرح میکند، نظریهی رقابت عموزادگان است. این نظریه میتواند تا حدودی بیثباتی در افغانستان را تبیین کند
به باور این نظریهپرداز، آنچه مشکلساز میشود، خاصیت درونگرایی قبایل در این کشور است. خاصیت درونگرایی به این معناست که هر قبیله، همواره خودش را در محدودههای تنگ قوم، قبیله، ایل و تبار محدود کرده و با مرزکشیهای محدود هویتی که همواره تنگتر میشوند، خودش را در ستیزش با قبیلۀ دیگر معرفی میکند.
خاصیت درونگرایی در این شعار خودش را نشان میدهد؛ من علیهِ برادرم، من و برادرم علیهِ عموزادگان، من و برادر و عموزادگان علیهِ تمام دنیا. در چنین روابط و جوامعی که این شعار حکمفرما باشد، تا زمانی که رهبر کاریزما و دشمن خارجی وجود داشته باشد، قبایل در کنار همدیگر هستند، اما همین که رهبر کاریزما از قوت خود بیفتد و یا اینکه خطر دشمن خارجی رفع گردد، دوباره قبایل با همدیگر درگیر شده و با تقسیم صعودی خود به هویتهای خردتر و تنگتر، حلقۀ خودی را تنگ میکنند و بر حلقۀ دشمنان و بیگانگان خود میافزایند. به همین جهت در چنین جوامعی، ستیزش بیشتر از سازش حکمفرماست.
به باور بارفیلد، خاصیت درونگرایی و تساویطلب قبایل افغان، باعث آن میشود که با رفتن دشمن خارجی، دوباره به میدان ستیزه با یکدیگر بروند.
پس از خروج شوروی، افغانستان شاهد رقابت تنظیمها و گروههایی بود که تا قبل از شکست آن، کنار همدیگر به جنگ با دشمن خارجی پرداخته بودند و اینک دشمن جان همدیگر شده بودند. همان تنظیمهایی که در طول جنگ علیه شوروی برای همدیگر کمکهای لوجستیکی و استخباراتی و حتی مالی میکردند، حالا مقابل یکدیگر ایستاده بودند
مطالعهی این کتاب برای تمام افرادی که دغدغهی شناخت جامعهی افغانستان را دارند، سودمند است.
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد