دیدگاه پروفیسور سکینه یعقوبی مادر آموزش و پرورش افغانستان در مورد موانع و مشکلات آموزش دختران افغان و راه‌حل آن، مطلبی است که در بی‌بی‌سی فارسی نشر شده است. بخوانید. من معتقدم که آموزش دختران بسیار مهم است. دختران تحصیل کرده سالم ترند و حتی اعتماد به نفس بیشتری دارند. به احتمال زیاد آنها دیرتر […]

دیدگاه پروفیسور سکینه یعقوبی مادر آموزش و پرورش افغانستان در مورد موانع و مشکلات آموزش دختران افغان و راه‌حل آن، مطلبی است که در بی‌بی‌سی فارسی نشر شده است. بخوانید.

من معتقدم که آموزش دختران بسیار مهم است. دختران تحصیل کرده سالم ترند و حتی اعتماد به نفس بیشتری دارند. به احتمال زیاد آنها دیرتر ازدواج می کنند و فرزندان کمتری خواهند داشت. دختران تحصیلکرده زنان تحصیلکرده‌ای خواهند شد.

آنها از بهداشت و تغذیه مطلع خواهند بود و خود آنها و خانواده شان سالم تر خواهند بود. زنان تحصیل کرده می توانند مشاغلی پیدا کنند که درآمدش بیشتر است و از این طریق به تامین هزینه زندگی خانواده کمک خواهند کرد. زنان تحصیلکرده به آموزش فرزندانشان در دوران تحصیل کمک خواهند کرد.

زنان تحصیلکرده شهروندان و رهبران خوبی هستند و می توانند به آموزش ارزش‌های اخلاقی، کاهش فساد و احیاء صلح و بازسازی کشور کمک کنند.

با وجود مزایای آموزش دختران هنوز هم ۳۱ میلیون دختر در سراسر جهان از تحصیل محرومند و اکنون در سراسر جهان بیش از ۵۱۸ میلیون زن بیسواد داریم که زمانی دختر بچه بودند و هنوز هم بیسوادند. اکثر آنها ساکنان کشورهای در حال توسعه هستند.

موانع اصلی آموزش دختران، از جمله در افغانستان، فقدان مدرسه کافی، فقر، مشکلات امنیتی، ازدواج و بارداری زودرس، تبعیض علیه تحصیل زنان و دختران و ترجیح دادن آموزش پسران بر دختران است.

ما در آموزش زنان و دختران افغان موفق بوده ایم و می خواهیم تجارب و فعالیت های خود را که در سایر نقاط جهان نیز قابل اجراست با شما درمیان بگذاریم.

وقتی که من کار در اردوگاههای پناهجویان افغان در پاکستان را شروع کردم یکی از اهدافم آموزش زنان و دختران افغان بود. میزان بیسوادی در افغانستان یکی از بالاترین رقم ها در سرار جهان بود. نیمی از جمعیت کشور پناهجو بود و نیمه دیگر در افغانستان جنگ زده زندگی می کرد. مدارس کم و معلمین آموزش دیده بسیار کمتری وجود داشت. افغانها می خواستند فرزندان آنها تحصیل کنند ولی به خاطر ویرانی و نابودی تمامی جنبه های زندگی اعتماد به نفس کافی نداشتند و به کمتر کسی اعتماد می کردند. به طور مشخص به آموزش دیدن توسط خارجی ها بی اعتماد بودند و مطمئن نبودند که تحصیل برای دختران ضروری است.

من می دانستم که باید با مردم و در عمق جامعه فعالیت کنم. افغانها لازم نداشتند که خارجی ها به آنها بگویند چه باید بکنند. آنچه آنها می خواستند خودکفایی، احساس همبستگی اجتماعی برای کار مشترک و طرحی برای آینده خود آنها، فرزندانشان و کشورشان بود. این مستلزم فعالیت در اعماق جامعه و همراه با خود مردم و توجه به حساسیت های فرهنگی بود که بر اعتماد، استانداردهای خوب و توقعات بالا بنا شود.

من با پرسش از مردم درمورد آنچه که احتیاج دارند کارم را شروع کردم. پاسخ این بود: آموزش فرزندانشان در نزدیکی محل زندگی آنها و آموزش آموزگارانی که بتوانند به آنها اعتماد کنند. به آنها گفتم ما می توانیم از مدارس حمایت کنیم ولی این مدارس باید برای پسران و دختران باشند و حداقل ۵۰ درصد از محصلین باید دختر باشند و در عین حال خود مردم باید بخشی از هزینه های مدارس را بپردازند.

اکثر جوامع محل لازم برای مدرسه و امنیت آن را تامین کردند. ما نیز هزینه های مربوط به حقوق معلمین، کتاب و تجهیزات، آموزش معلمان و امور اداری را تامین کردیم. پیدا کردن معلمینی که مردم به آنها اعتماد داشته باشند ساده نبود. در نهایت خود مردم افراد تحصیلکرده ای را که به آنها اعتماد داشتند انتخاب کردند و ما آنها را آموزش دادیم. وقتی که با مردم محل موافقت می کردیم قرارداد این معلمین امضا می شد. ما مثل شریک عمل می کردیم و این شراکت گسترش یافت و اعتماد بین ما تثبیت شد. در همکاری با یکدیگر ما آموزش امن و با کیفیت خوبی برای کودکان و همینطور آموزش معلمین را فراهم کردیم. پس از گذشت چند سال به خاطر اعتمادی که بوجود آمده بود تعداد دانش آموزان دختر از پسران بیشتر شد.

وقتی جنگ با نیروهای شوروی در افغانستان پایان یافت من موسسه آموزش افغانستان را تاسیس کردم تا به فعالیت های خود ادامه داده و آموزش را در افغانستان گسترش دهیم. مردم در افغانستان در مورد فعالیت ما شنیده بودند و در مورد فرزندان و بخصوص دختران خود به ما اعتماد داشتند. وقتی طالبان از پاکستان آمد و افغانستان را اشغال کرد و تمام مدارس دختران را تعطیل کرد معلمین برای ایجاد مدارس زیرزمینی برای دختران به ما مراجعه می کردند و کمک می خواستند.

چون این کار خیلی خطرناکی بود ما دوباره به خود مردم مراجعه کردیم. وقتی که تمام مردم یک محل با دایر کردن مدرسه برای دختران در خانه موافقت می کردند ما نیز از آن حمایت می کردیم. به فاصله کوتاهی این تعداد افزایش یافت و ما از ۸۰ مدرسه خانگی با سه هزار دانش آموز دختر در پنج ولایت حمایت می کردیم.

پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ دولت افغانستان احداث مدارس دولتی برای کودکان را شروع کرد و ما نیز مراکز آموزش مخصوص زنان و دختران با سن بالا که نتوانسته بودند به مدرسه بروند را دایر کردیم.

مراکز آموزش زنانه یک طرح جدید و انقلابی بود ولی افغانها به مرور به کار ما برای آموزش دختران و زنان اعتماد پیدا کرده بودند. آنها می دانستند که شاگردان مدارس موسسه آموزش افغانستان و مراکز آموزش زنانه بیشتر از سواد خواندن و نوشتن یاد می گرفتند.

آنها در مورد سلامت و بهداشت، صلح، حقوق بشر، رهبری و ارزش‌های بنیانی دیگر آموزش می دیدند. در نتیجه در خانه دخترانی که این نوع آموزش ها را دریافت می کردند خانواده ها سالم تر بودند و کیفیت زندگی آنها ارتقا می یافت. علاوه براین، در این مراکز آموزش، دختران و زنان خیاطی، کامپیوتر، زبان انگلیسی و سایر فنون را یاد می گرفتند که به آنها در یافتن شغل و کمک به تامین هزینه های زندگی خانواده کمک می کرد. در بنای مراکز آموزشی زنانه ما همان موازین بنیانی کار در اردوگاههای پناهجویی را به کاربستیم.

در تجربه و کار ما ثابت شد که این اصول ارزش فراوانی دارند و در هر نقطه دیگری می توان آنها را به شکل موثر به کار بست. طی سالهای متمادی ما از بیش از ۳۵۰ مدرسه و مرکز آموزشی برای ۴۲۰ هزار دانش آموز حمایت کرده ایم. (۷۰درصد آنها دختران و زنان بوده اند.) تک تک آنها با حمایت و مشارکت مردم محل فعالیت می کنند. تمام آنها به مراکزی بدل شده اند که ارتباط و تماس بین زنان و دختران را فراهم می کند، محلی برای زنان و دختران هستند که با سواد شوند و آموزش ببینند و به اطلاعات لازم در زمینه صلح، سلامت، حقوق بشر، برابری جنسیتی و مقابله با خشونت علیه زنان دسترسی پیدا کنند. هر چند تمرکز اصلی ما روی آموزش زنان و دختران است ولی مردان و پسران را فراموش نمی کنیم.

علاوه بر این ما حدود ۲۷ هزار و ۳۵۰ معلم را آموزش داده ایم (بیش از ۷۰ درصد آنها زن هستند) و حدود ۸.۲ میلیون کودک از آموزش آنها بهره مند شده اند . ما برای ۱۹ هزار و ۳۶۰ افغان در زمینه صلح، حقوق بشر و رهبری دوره های آموزشی دایر کرده ایم (بیس از ۷۰ درصد آنها زنان و دختران بوده اند) حدود ۱۴ هزار و ۷۶۷ دختر و زن در دوره های آموزشی مربوط به بهداشت و سلامت دوره دیده اند و ۱.۹ میلیون زن در دوره های کوتاه آموزش سلامتی در درمانگاههای ما شرکت کرده اند. از طریق ایستگاه رادیویی خود در هرات ما با بیش از ۲ میلیون زن، مرد و کودک در سراسر کشور تماس داریم و به آنها برنامه های با کیفیتی در زمینه آموزش و فرهنگ ارائه می دهیم.

می خواهم تاکید کنم که فعالیت ها و برنامه های ما مردان و پسران را نیز شامل می شود. ما معتقدیم که آموزش برای همگان، چه زنان و چه مردان مهم است و باید به طور مساوی در اختیار همه قرار بگیرد. ما فقط از مردم هر محل می خواهیم که در برنامه های آموزشی ما حداقل ۵۰ درصد از شرکت کنندگان دختر و زن باشند. خود مردم تصمیم می گیرند که این چگونه عملی شود. چون اکثر مردم اعتماد دارند که فعالیت های موسسه آموزشی افغانستان برای زنان و دختران امن است و به فرهنگ جامعه احترام می گذارد در اکثر این برنامه ها تعداد شرکت کنندگان دختر از پسران بیشتر بوده است.

هر چند زمان زیادی طول کشیده ولی میلیونها زن، مرد و کودک افغان اکنون اهمیت آموزش برای همگان را دریافته اند که معنای آن این است که آموزش زنان و دختران به اندازه آموزش مردان و پسران مهم است. مردم افغانستان محیط اجتماعی خود را حول مراکز آموزشی ما بنا می کنند.

مردم یاد گرفته اند که به یکدیگر اعتماد کنند و با کمک هم جامعه خود را امن نگاه دارند. روش کار ما حتی در محافظه کارترین بخش های افغانستان نتیجه می دهد چون ما مردم محل را به مشارکت دعوت می کنیم. این ها الگوهایی هستند که می خواهیم در سراسر افغانستان اجرا شود، الگویی از صلح، برابری و همزیستی برای همگان از جمله دختران!!

هنوز هم کارهای زیادی باقی مانده چون میلیونها دختر و زن افغان از آموزش محرومند. ما بخصوص در مناطق روستایی به مدارس و معلمین آموزش دیده بیشتری نیاز داریم. موانع اصلی برای گسترش فعالیت ما در سراسر افغانستان بودجه و ناامنی ناشی از فعالیت شورشیان است.

دسته بندی: اجتماعی, گزارش‌ها, همه, ویژه برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

مطلب قبل و بعد

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد